همه ما وقتي قرار است براي اولين بار در جمع بزرگي صحبت كنيم يا اينكه در حضور افرادي كه قضاوتشان براي ما اهميت دارد سخنراني كنيم، دچار دلهره و اضطراب ميشويم، احتمالا پيشاني و كف دستمان خيس عرق ميشود، ضربان قلبمان افزايش پيدا ميكند و… و اين مساله كاملا طبيعي است، اما اگر اين اضطراب به حدي باشد كه مانع بسياري از فعاليتهاي خانوادگي، تحصيلي و اجتماعيمان شود، آن وقت بايد به اين مساله فكر كنيم كه آيا به راستي اين حالت طبيعي است؟
دانشآموز يا دانشجويي كه از ترس قضاوت استاد يا همكلاسانش، هرگز در كلاس صحبت نميكند، معلمي كه هنگام رفتن به كلاس به خاطر اضطراب شديد نميتواند در كلاس حضور پيدا كند، افرادي كه به خاطر اضطراب شديد نميتوانند در جامعه حضور يابند و از هرگونه تعاملي اجتناب ميكنند، آيا ميتوانند اين حالت را ناشي از يك كمرويي ساده تلقي كنند؟
جواب اين پرسشها و اينكه اضطراب اجتماعي چگونه و چرا ايجاد ميشود و چه راهحلي براي آن وجود دارد رادر اين مطلب خواهيد يافت.
اضطراب اجتماعي چگونه تشخيص داده ميشود؟
علائم اصلي اضطراب اجتماعي يا هراس اجتماعي، ترس معنادار و دائمي از يك يا چند موقعيت اجتماعي است كه باعث تعاملات اجتماعي ميشود (مثل محاوره با افراد ديگر) يا تحتنظر قرار گرفتن را ممكن ميكنند (مانند در معرض ديد قرار گرفتن هنگام غذا خوردن در رستوران) و فرد از اينكه به خاطر نشان دادن اضطرابش رفتاري را بروز دهد كه باعث قضاوت منفي ديگران شود، ميترسد.
افراد مبتلا ممكن است فعالانه از اين موقعيتها اجتناب كنند يا هنگام مواجهه با اين موقعيتها دچار ترس و اضطراب شديدي شوند. نكتهاي كه بايد به آن توجه كنيد اين است كه ترس يا اضطراب نبايد بهدليل وجود يك امر ترسناك واقعي در آن موقعيت يا بهدليل بافت فرهنگي باشد و در صورت وجود شرايط پزشكي ديگري مثل بدشكليها يا چاقي مفرط يا بدريختي ناشي از سوختگي يا جراحت كه ممكن است هر فردي را كمي نگران قضاوت ديگران كند، اين ترس و اضطراب يا اجتناب بسيار افراطي باشد. اين علائم بايد هميشگي باشند و يا حداقل به مدت ۶ ماه طول كشيده و بهطور مشخصي باعث اختلال در تعاملات اجتماعي و عملكرد فرد شده باشند.
چه عاملي باعث ايجاد اختلال اضطراب اجتماعي ميشود؟
اين افراد هنگام تعاملات اجتماعي از اين ميترسند كه كاري انجام دهند يا علائم اضطرابيشان را به گونهاي بروز دهند كه باعث قضاوت منفي ديگران شوند. يعني نگران اين هستند كه اشتباهي كنند و شرمنده شوند يا مورد تمسخر واقع شده و طرد شوند و مورد اهانت قرار گيرند و اين ترس و اضطراب بهصورت قابلتوجهي بيشتر از آن چيزي است كه از موقعيت اجتماعي مذكور و زمينه فرهنگي-اجتماعي فرد انتظار ميرود.
اختلال اضطراب اجتماعي با خجالتيبودن چه تفاوتي دارد؟
گرچه برخي بر اين عقيدهاند كه خجالتي بودن ممكن است با اضطراب اجتماعي همراه باشد، اما دادههاي اخير كميته ملي هم ابتلاييها نشان ميدهد كه فقط ۱۲ درصد از نوجوانان خجالتي معيارهاي اضطراب اجتماعي را دارند از طرفي حدودا ۷۰ درصد از نوجوانان مبتلا به اشتباه، خود را به صورت خجالتي ميشناسند. به علاوه، افرادي كه مبتلا به اضطراب اجتماعي هستند به احتمال زياد بيشتر از افرادي كه فقط خجالتي هستند در معرض ديگر بيماريهاي رواني قرار دارند، بنابراين ممكن است كمرويي قسمتي از زنجيره باشد، اما افرادي كه معيارهاي تشخيصي دارند بالاترين حد اين زنجيره را تجربه ميكنند.
اين افراد از مراودهها و تعاملهاي خود بازخورد مثبتي نميگيرند و در ميان همسالانشان به افراد مضطربي كه معمولا پذيرفته نيستند، شهرت دارند و قربانيبودن را تجربه ميكنند، مهارتهاي اجتماعي ناچيزي دارند و از ارتباط غيركلامي كمتر استفاده ميكنند، چون در فهميدن نشانههاي غيركلامي نيز به همان اندازه مشكل دارند.
تحقيقات همچنين نشان ميدهد كه افراد خجالتي پس از ايجاد ارتباط موفق، احساس منفيشان كم ميشود، ولي افرادي كه اضطراب اجتماعي دارند احساس منفيشان حتي پس از يك رابطه اجتماعي نرمال باز هم باقي ميماند. در واقع ثابت شده كه افراد مبتلا وارد يك روند نشخوار فكري ميشوند كه دايما احساسات و شناختهاي منفي را مرور كرده و زنده نگه ميدارند.
كدام موقعيتها ميتوانند بيشترين ترس و اضطراب را ايجاد كنند؟
در مطالعههايي كه در اين زمينه انجام شده، بيشترين موقعيتهايي كه ميتوانستند ترس را به وجود آورند به اين شكل مشخص شده است:
- صحبت كردن در مقابل يك جمع ناآشنا يا غريبه
- پاسخ دادن به سوالات در كلاس
- صحبت كردن در مقابل بزرگترها و افراد مهم
- گزارش دادن شفاهي يا بلند روخواني كردن
- مهمانيهاي شبانه
اغلب افراد مبتلا افكار منفياي درباره خودشان دارند. شكايت از درد معده و بيماريهاي جسمي خصوصا در بين كودكان كوچكتر بسيار شايع است. ترس از سرخ شدن يا لرزيدن در طول گزارش شفاهي و صداي لرزان هنگام سخن گفتن در جمع يا خيس عرق شدن، علائمي هستند كه ممكن است ديگران را متوجه بيماري فرد كند و همين مشكل را بيشتر ميكند.
افراد مبتلا به اضطراب اجتماعي چه سرنوشتي خواهند داشت؟
سن شروع بيماري معمولا بين ۱۰ تا ۱۳ سالگي است، اما معمولا تشخيص آن تا اواخر نوجواني يا اوايل بزرگسالي به تاخير ميافتد. شايد به علت طبيعت اين اختلال باشد كه افراد مبتلا معمولا ديرتر از بقيه انواع اختلالات اضطرابي به فكر كمك خواستن ميافتند و كساني كه ترس شديدتري از اجتماع دارند آخرين افرادي هستند كه به فكر درمان ميافتند.
كودكان و نوجوانان مبتلا در معرض خطر جدي براي ايجاد افسردگي اساسي هستند كه روزبهروز بيشتر ميشود و مهم است بدانيد، افرادي كه در كودكي يا نوجواني مبتلا به اضطراب اجتماعي بودهاند، نسبت به كساني كه در بزرگسالي مبتلا شدهاند، در آينده به نوع شديدتر و مقاومي به درمان افسردگي اساسي دچار ميشوند. مطالعهها نشان دادهاند كه اضطراب اجتماعي در نوجواني مسير همواري را براي ابتلا به اختلالات سوءمصرف مواد در بزرگسالي فراهم ميكند.
اين امكان وجود دارد كه افراد مبتلا در چرخه معيوبي بيفتند كه در آن از نوشيدن الكل براي آسانتر شدن تعاملات اجتماعي استفاده كنند و از طرف ديگر الكل را براي ادامه مراودات اجتماعيشان ادامه دهند و به آن وابسته شوند. اين مشكل همانند ديگر اختلالات اضطرابي باعث مختل شدن زندگي و شغل فرد و ازدواج متزلزل و در كل كيفيت بسيار پايين زندگي او ميشود. ناكامي در تحصيل به همراه دورههاي نامطلوب زندگي و عواقب اجتماعي نامناسب، باعث وابستگي بيشتر فرد به خانواده اوليه و آموزش كمتر و اجبار براي ورود به كار ميشود و فرد نهايتا سربار سيستم بهداشت روان خواهد شد.
چاره كار چيست؟
هم رواندرماني و هم دارودرماني در درمان اين اختلال مفيد واقع ميشوند. اكثر روانپزشكان بر اين عقيدهاند كه استفاده از دارو و رواندرماني در كنار هم از هر يك به تنهايي موثرتر است. به چالش كشيدن اين افكار منفي چه به كمك درمانگر و چه به صورت شخصي، راهي موثر براي عقب راندن اين بيماري و كاهش اثرات آن است.
در رواندرماني اولين قدم، شناسايي افكاري است كه در لايههاي زيرين ترسهاي فرد وجود دارد. بهطور مثال اگر فرد نگران سخنراني در جمع افراد مهمي است، شايد يكي از افكاري كه پشت اين نگراني مخفي شده اين است كه: «من سخنراني را خراب خواهم كرد و همه با خود فكر خواهند كرد كه من بيلياقت هستم» يا اينكه «الان خيس عرق ميشوم و همه ميفهمند كه چقدر ترسيدهام و آبرويم ميرود.»
وقتي افكار منفي مشخص شدند، قدم بعدي تحليل و به مبارزه طليبدن آنهاست. وقتي كه فرد اين قدرت را پيدا ميكند كه افكار منفي خود را به چالش بكشد، ديد واقعبينانهتري نسبت به موقعيتهاي اجتماعي پيدا ميكند و با آرامش بيشتري به تعامل ميپردازد. بهتر است كه فرد از قدمهاي كوچك شروع كند و كمكم اين قدمهاي كوچك را به گامهاي بزرگ تبديل كند يعني اول موقعيت اجتماعياي را انتخاب كند كه از آن هراس كمتري دارد و رفتهرفته روي به شرايط سختتر بياورد.
اضطراب اجتماعي كودكان و بزرگسالان چه تفاوتي دارد؟
از آنجا كه كودكان معمولا در برابر بزرگسالان، بهخصوص بزرگسالاني كه نگران قضاوتشان هستند مضطرب ميشوند، يكي از معيارهايي كه در كودكان به ما كمك ميكند كه اختلال را تشخيص دهيم اين است كه در كودكان مبتلا، اين ترس فقط در برابر بزرگترها بروز نميكند بلكه در موقعيتهايي كه همسالان و همتايان كودك هستند نيز بروز ميكند.
نكته ديگر اينكه مواجهه با موقعيت ترسناك اجتماعي يا موقعيتي كه فرد را در معرض ديد قرار ميدهد، در كودكان ميتواند خود را به صورت گريهكردن، قشقرق راه انداختن، چسبيدن به مراقب، ميخكوب شدن، لرزيدن يا امتناع از صحبت كردن نشان دهد. براي اين كودكان دوست پيدا كردن يا عضو گروهي بودن، يا بيان احساسات به صورت خود گزارشدهي، كار مشكلي است. در موقعيت ترسآور، كودك مبتلا احساسات آزاردهندهاي، چون خجالت و طردشدگي را به شدت تجربه ميكند و پاسخهاي اين كودكان نشانه تمركز افكار منفي اين كودكان درباره خودشان است.